دل نامه

آنان که برای گیسوان پریشان دخترکان
شعرها سروده اند
گمان نمی کنم هرگز رقص چادرت در باد را
دیده باشند...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
آخرین نظرات

دل نامه

ܓ✿ {قُلِـہ ای} کـہ چنـدیـטּ بـــآر فَتح شَوَל ✘ ✿بے شَک روزے تـَـفریحــ✜ـگاه مَردُم خواهَـל شُـל...! مُــوآظِـــب ◥לِلَــت ◣ بـــآش✿Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

۳۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است


 
وقتی به رحمت تو و گناهانم فکر میکنم

بی اختیار ذکرم اشک می شود...

الهی العفو

 

Del 3porde
۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۷ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹ نظر

یارو تو جهنم بوده، سرش و می‌کنه تو بهشت میگه: آب جوش نمی خواین؟

میگن: نه ...

میگه : باشه، پس من یه دونه موز برداشتم {-7-}...!

Del 3porde
۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۴ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۵ نظر

روزی پیرمردی به3پسرخود1چوب داد گفت:بشکنید؟

شکستند!

 3چوب داد؟

شکستند!

دسته بیل داد؟

شکستند!

تیرآهن 18 داد ؟

شکستند!

پیرمرد گفت؟مسخره بازی درنیارید میخوام نصیحتتون کنم !.

Del 3porde
۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۶ نظر

شهید مطهری:

از قضایایی که کارنامه قرن ما را تاریک می‏کند ،این قرنی که به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادی،نام انسانیت برای آن گذاشته ‏اند همین قضیه تشکیل دولت اسرائیل است..

 

آن قدر مینویسم مرگ بر اسرائیل که موتورهای جستجوگر همراه مرگ، اسرائیل را هم بیاورند.


.I write so that search engines with Death to Israel, death could also Israel

 

فردا...!

من...!

تو...!

الی بیت المقدس....

 

رمضان المبارک/روزقدس (1434/9/24)

Del 3porde
۱۰ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۱۷ مخالفین ۱ ۱۰۷ نظر

آنان چفیه داشتند و من چادر دارم.

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود و من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم.

 آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند و من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم.

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند و من وقتی بد حجابی را میبینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم.

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند و من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم.

Del 3porde
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۷ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۴ نظر

 

چه دردی کشیده ...!

خوب نگاه کن به جای پاهایش...!

به صورت معصومش...!

آرامش را می بینی؟!

و چه زیبا گفت حضرت قاسم(ع):

شهادت برای من از عسل هم گواراتر است

 

+اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک

 

Del 3porde
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۳ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴ نظر

چه بگویم...

درباره مظلومیت کسی که در این دنیا چشم خود را در کعبه باز و در مسجد بست

با این حال وقتی خبرشهادتش به شام رسید، متعجبانه پرسیدند:

آخر مگر پسر ابوطالب نماز هم میخواند که در مسجد کشته شود؟

Del 3porde
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر

میثم تمّار داستانی دارد از غربت علی که داستانی شنیدنی و پر از سوز است.میثم میگوید: یکشب در نیمههای شب دیدم امیرالمؤمنین علیـعلیهالسلامـ دارد تنهایی در نخلستانهای اطراف کوفه قدم میزند. دنبال آقای خودم راه افتادم؛ گفتم مبادا آقایمان را محاصره کنند؛ مبادا حضرت را ترور کنند.میثم از نیروهای شرطة الخمیس بود؛یعنی جزو محافظین مخصوص و هم قسمهای حضرت بود. میگوید من هم به دنبال حضرت راه افتادم. حضرت صدای پای من را شنید و برگشت. فرمود: کیست در تاریکی دنبال من میآید؟ میثم میگوید: جلو رفتم و خودم را معرفی کردم. آقا فرمود: چرا دنبال من میآیی؟ عرضه داشتم: یا امیرالمؤمنین دیدم تنها هستید؛ در این تنهایی نگران جانِ شما بودم. حضرت چند قدمی با من راه رفتند. ایستادند و دو رکعت نماز خواندند. بعد خطی جلوی پای من کشیدند و فرمودند: میثم از اینجا دیگر جلوتر نیا، میخواهم تنها باشم. میگوید: وقتی حضرت حرکت کردند و رفتند به امر حضرت ایستادم ولی دوباره در دلم آشوب شد و نگرانی و ترس از جان مولایم سراغم آمد. از خط عبور کردم و دنبال حضرت راه افتادم. دیدم حضرت سر مبارک را تا سینه در چاه فرو بردهاند و دارند سخن می‌گویند. من از صحبتهای حضرت چیزی نشنیدم. حضرت متوجه شدند و فرمودند: کیستی؟ گفتم: میثم هستم. آقا فرمودند: میثم مگر نگفته بودم از خط جلوتر نیایی؟ گفتم: آقا آخر در این تاریکی شب و با وجود دشمنان، چطور شما را تنها بگذارم؟ امّا اینجا علی سوالی غریبانه از میثم پرسیدند. پرسیدند: میثم؛ آیا شنیدی که من با چاه چه میگفتم؟ عرض کردم: خیر مولای من. آقا خیالش راحت شد...

Del 3porde
۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۶ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ نظر

حجت الاسلام پناهیان

 

ارزش هر کس به مسأله‌ای است که دارد. بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است. از خدا بخواهیم مسأله ی ما اینها نباشد، بلکه مسأله ی ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ازخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهدهر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسأله ی زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسأله ی ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسأله ی ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم..

 

بخوانید:

کسی غیر از چاه نشنود!

گوش کنید:

فراق..

 

Del 3porde
۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۱ موافقین ۱۸ مخالفین ۰ ۶۹ نظر

از آسمان باران بر فرق می بارد

امشب را با می شویم

و کلام در می ریزم

 

+سلام به همه

امروز وقت نشد که خدمتتون برسم و ازتون التماس دعا بکنم.

هرکی به وبلاگم اومد ازش میخوام که اگه قابل دونست برا منم دعا کنه شدیدا محتاجم برا تک تکتون دعا میکنم.

یاعلی(علیه السلام)

Del 3porde
۰۵ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۴ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ نظر