کبک من

ڪـبڪـ من خروس نمــے خواند!

ڪـبڪـ من اولین برفـــے ڪـه آمـد ؛ ســرش را ڪــرد زیــر آن ، تا حقیقـــتِ رفتن تو  را نبینــد.

ڪـبڪـ مـــن سرماخورده است

ڪـبڪـ من آن قــدر ســرش را زیر برف نگــه داشتــه، ڪـه سینه پهلو کرده است...

ڪـبڪـ من دیگــر بخواهــد هــم نمـے تـــواند بخواند!

نه خـــروس، نـــه قنــارے...

ڪـبڪـ مــن خروســـڪ گرفته و در بســـتربیماریست!

ڪـبڪـ من مُــدام نام ڪســے را مـــے برد...

ڪـبڪـ من دارد از دستـــم مـــے رود...

 

+ چرا میگویند هـــــــا علامت جمع است درحالی که وقتی آنرا با تن جمع میکنی ... ؟!؟!؟!

انّ الانسان لفی خسر

چـ ه سـاده میـگـذرنـد سـاعـتــــ هـای  عـمـرمـان 

و مـا

 چـ ه سـاده میـگـذریـم از ایـن  سـاعـتــــ هـا

والـعصـر ان الانـسـان لـفـی خـسر

واسه دل خودم

دیگر به دنبال همراه "اول" نیستم! اینروزها اول راه , همه همراهند ... اینروزها باید به دنبال همراه "آخر" گشت همراهی تا آخرین قدمها...

*******************************************
همیشه پشت جمله ی : " عیبی نداره مهم نیست " یک دل شکسته خوابیده....! شک نکن...

**************************************

میدونی وقتی خدا داشت بدرقت میکرد چی گفت؟ گفت: این جایی که دارم میفرستمت مردمی داره که میشکننت نکنه غصه بخوری من باهاتم تنهات نمیذارم ...تو کوله بارت عشق میذارم تا بگذری...قلب میذارم تا جا بدی...اشک میذارم تا همراهیت کنه... و مرگ میذارم تا بدونی که برمیگردی پیشم 

***************************************

چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از “ گـفـتـــــن ” ولــی ….. در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد
 
***************************************

گاهے فقط בلتـ میخواهـב زانو هایتــ را تنگــ בر آغــوش بگیرے ... گوشـﮧ تریـن گوشـﮧ اے کـﮧ مے شناسے بنشینے و فقـط نگاه کنے... گاهی چقـבر בلت براے یکــ خیال راحت تنگـــ مے شوב...

***************************************

دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد... یک بار قسمت کردم چندین برابر شد...

***************************************

گــــــــــــــاهی پروانـــــــــــــه ها هم به اشتبـــــاه عاشــــــــــق می شوند... به جـــــــــــای شمــــــع گـــــــــــرد چراغ های بی احســـاس خیــــــــــابــــــان میگردند...

**********************************************

یادم نمی رود روزی که گفتی خداحافظ تا به قیامت! و من از آن روز فقط دعای هرچه زودتر رسیدن قیامت را می کنم! با اینکه از قیامت به خاطر تمام گناهانم سخت می ترسم.. اما راست می گویند که عشق جرات می دهد!

***********************************************

تونل ها راست میگویند ؛ راه است ، حتی از دلِ سنگ! " آنجا که راه نیست ، خداوند راه را می گشاید... "

.
.
.

 

قایقی خواهم ساخت!!!

قایقی خواهم ساخت؟

با کدام عمر دراز؟

نوح اگر کشتی ساخت 

عمر خود را گذراند

با تبر روز و شبش بر درختان افتاد

سالیان طول کشید 

عاقبت اما ساخت

پس بگو ای سهراب شعر نو خواهم ساخت

بی خیال قایق

یا که میگفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی زندگی خواهی کرد...؟

ورنه این شعر

یک خیال پوچ است

پس اگر میگفتی تا شقایق هست حسرتی باید خورد جمله زیباتر میشد

تو ببخشم سهراب که اگر در شعرت نکته ای آوردم انتقادی کردم

به خدا دلگیرم از تمام دنیا

از خیال و رویا

به خدا دلگیرم.....

امــــروز

غم نوشت:

زلال که باشی سنگ های کف رودخانه ات را می بینند

برمی دارند و نشانه می روند درست به سوی

خودت...!

این است رسم دنیای ما!!!!

بارانــــــ

 

کاش باران بگیرد...و شیشه بخار کند

و من همه ی دلتنگیهایم را رویش "هـــا" کنم

و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم..

و  دیگرخلاص. . .!!!

...

 

زخم هایم به طعنه می گویند: دوستانت چه بانمک شده اند!!!

-------------------------------------------------

جالب است ثبت احوال همه چیز را در شناسنامه ام ثبت کرد...

به جز احوالم!!!

-------------------------------------------------

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی!!!

هر روز آزادانه فریاد می زنند....

آزادی.... آزادی....

-------------------------------------------------

مگر اینکه برفی بیاید و بتوانم آدمــــــــــــــ بسازم...

---------------------------------------------------

رسم آدم های این دنیا مثل دریــــــــــــــــاست

وقتی حس کنن غرقشون شدی....

پست میزنن

-------------------------------------------------------------

وقتی کسی گفت دوستت دارم

تحقیق کن شاید تکیه کلامــــــش این باشد

-----------------------------------------------------------

چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما میاندازد ....، همچون گره های قالی باشد...... که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند !

---------------------------------------------------------------------------

حرف زیاد است و گاهی نمی دانی که چه بگویی!!!

گاهی فقط باید رفت....

چیزی مثل کم آوردن....

بال پرواز

غم نوشت:گاهی لازم است برای صعود، سقوط را هم تجربه کرد...

دلتنگی

گاهی وقت ها در خلوت دلتنگی آدم های تنها
یادآوری خاطره ای
چنان غریب هجوم می آورد
که هیچ سپری نیست برای رهایی از هجومش
 جز
چند قطره اشک

چند روز تنهاییم

****

نمی دانم چرا بین این همه آدم پیله کردم به تو!!!

شاید فقط با تو پروانه می شوم!!!

****