دل خوش سیری چند؟
آی سهراب
کجایی که ببینی حالا
دل خوش مثقالی است
دل خوش نایاب است
توسوالت این بود :دل خوش سیری چند؟
من سوالم این است: معدن این دل خوش؟
تو بگو ای سهراب
در کدامین کوه است؟
در کدامین صحرا؟
در کدامین جنگل؟
راستی این دل خوش میوه ی زیباییست؟
من شنیدم این دل بوی خوبی دارد
مثل خون دل آن آهوها!
راستی ای سهراب
نکند این دل خوش
مثل آن مشک ختن
نافه ی آهوییست؟
شاید اصلا دل خوش
بوده یک افسانه
چون در این عهد ندیدم دل خوش!
دم هر عطاری عده ای منتظرند
مرد عطار به ایشان گفتست:
دل خوش می آید
قیمت مثقالش
جانتان میطلبد
مردهامیگویند
جان ما را تو بگیر
دل خوش را به عزیزانمان ده
مرد عطار فرورفته به فکر
او چنین قیمت گفت
تا کسی در پی این افسانه
به در دکانش
ننشیند شب و روز
خود مرد عطار
فکر می کرد ، دل خوش مثل
نغمه های ققنوس
بوده یک افسانه
آی سهراب بگو ، تو اگر میشنوی
بکجا باید رفت ، تادل خوش را دید
عده ای می گویند ،دل خوش، مال و منال دنیاست
دیگران می گویند، دل خوش اینجانیست ، دل خوش آن دنیاست
من بلاتکلیفم
دل خوش گر پول است
مردم ثروتمند ، پس چرا نالانند ؟
لب آنها خندان ، چشمشان گریان است
آی سهراب تو از این دنیا، رفته ای گو تو به ما
دل خوش آنجابود ؟!
چند بود ارزش آن ؟
مزه اش چیست بگو – مشتاقیم –
حیف بین من وتو سخنی ممکن نیست
ما ندیدیم دل خوش اما ، در پی اش می گردیم
اگر آن را دیدیم ، ما به او میگوییم درپی اش می گشتی
آی سهراب ... توهم .... اگر او رادیدی
نبری از یادت مردم عهد مرا
گو به این عهد سری هم بزند
شاید اینجا ماند و ، دل ما هم خوش شد
آی سهراب بخواب
سرد و آرام و خموش
چون که آرامش تو ،پر از زیباییست
ما ولی می گردیم ،ما ولی می جوییم
برای شنیدن آهنگ کلیک کنید.
در دنیایی که. . .
آدم هایش برای پر رنگ شدن . . .
حاضرند هزار رنگ باشن. . .