کاش..!
باز معلمی بود و انشایی میخواست!
روزگار خود را چگونه گذراندید..؟
تاچند خط برایش دردو دل میکردم.
کاش..!
باز معلمی بود و انشایی میخواست!
روزگار خود را چگونه گذراندید..؟
تاچند خط برایش دردو دل میکردم.
یا دیوارهای ما موش ندارد..
یا موش ها کر شده اند!
و نمیشنوند صدای ناله های پر از بغضم را
موش هم موش های قدیم!
میگویند: مثل بچه آدم رفتار کن
و من هنوز مانده ام که بین هابیل و قابیل کدام را انتخاب کنم!...
چه حس غریبی....
دلم به گـــــــریه خوش بود گفتم عیب ندارد چند صباحی گریه میکنم سبک میشوم
اما ......
این روزها سبک نمیکندم که هیچ، شوری اشک هایم زخم دلم را بیشتر میسوزاند.
خاطرات خیلی عجیبند!
گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه میکردیم
گاهی گریه میکنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم
کاش نارو هم مثل لایک، زدنی بود!
میزدم میزدی!
نمیزدم نمیزدی!
(مخاطب خاص)
از قبل هم باید حدس می زدم می روی
“رفـــــــتنــــ ”
همیشہ حتی در دستور زبان فارســـی
“لــــــازمـــ” است!…
(بدون مخاطب خاص)
این من بودم که تو را تو کردم
وگرنه تو همان اوی دیروزی!
الان میفهمم که تو و او هیچ فرقی ندارید.
پی نوشت:
نه بهای اشک هایم را میخواهم
نه بهای دل شکسته ام را
اما
بهای اعتمادم را میخواهم
میتوانی بدهی؟!
(مخاطب خاص)
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ؛ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ..
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ؛ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻔﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ..
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ؛ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ..
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ؛ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺑﻮﺩ..
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ؛ ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻧﺒﻮﺩ..
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ؛ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻣﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ..
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪﻡ!!
ﭼﻘﺪﺭ ﮔﺮﺍﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﻣﻦ!
میگویـند حقیقت تلـخ است..
نه،حقیقت تلخ نیست!
حقیقت طمع همـان حقیقت را میدهد
مـا بیش ازحد رویـاهای مـان را «شیرین» سـاخته بودیم...
+پی نوشت:
...؟!