دل نامه

آنان که برای گیسوان پریشان دخترکان
شعرها سروده اند
گمان نمی کنم هرگز رقص چادرت در باد را
دیده باشند...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
آخرین نظرات

دل نامه

ܓ✿ {قُلِـہ ای} کـہ چنـدیـטּ بـــآر فَتح شَوَל ✘ ✿بے شَک روزے تـَـفریحــ✜ـگاه مَردُم خواهَـל شُـל...! مُــوآظِـــب ◥לِلَــت ◣ بـــآش✿Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

 

◥ هیـــچ کـــودکــــی نـــگـــران وعـــده بعــــدی غـــذایـــش نیـــستــ؛ زیــــرا بـــ ه مهـــــربــــانــــی مــــادرش ایــــــمان دارد؛ ای کــــاش مــــن هــــم مثـــــل او به خــــدایــــم ایـــــــمان داشتـــــم ...◣ 

 

حضرت آیت الله بهجت

Del 3porde
۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

فاطمیه هنوز تمام نشده!!!

نامش فاطمه است

همسر مولاست

ادب کرده گفته مرا فاطمه صدا نزنید...

شاید

دل زینبم بشکند....

روزی هم گفت دیگر مرا مادر چهار پسر نگویید...

تو را باید چه بنامیم بانو؟

مادر سقا

 

Del 3porde
۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۱۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

خـداونـد نمـ ـی خــ ـواهـد مــا بــه هـ ــم بــرسیــ ـم …

شــ ـایـد

تنهـ ــا دلیلـ ـش ایــن بــاشـد کـ ـه اگـ ــر کنــ ـارم بــاشـ ــی …

دیگـ ــر هیــچ وقتـــ ــــ هیــچ چیـ ــز … از او نخــ ـواهــم خـــواستـــ ــــــ

 

دل نوشت: بخشیدن کسی آســـــان است، اما اینکه بتوان دوباره به او اعتمــــــاد کرد، داســــــتان کاملا متفاوتی است

Del 3porde
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

ڪـبڪـ من خروس نمــے خواند!

ڪـبڪـ من اولین برفـــے ڪـه آمـد ؛ ســرش را ڪــرد زیــر آن ، تا حقیقـــتِ رفتن تو  را نبینــد.

ڪـبڪـ مـــن سرماخورده است

ڪـبڪـ من آن قــدر ســرش را زیر برف نگــه داشتــه، ڪـه سینه پهلو کرده است...

ڪـبڪـ من دیگــر بخواهــد هــم نمـے تـــواند بخواند!

نه خـــروس، نـــه قنــارے...

ڪـبڪـ مــن خروســـڪ گرفته و در بســـتربیماریست!

ڪـبڪـ من مُــدام نام ڪســے را مـــے برد...

ڪـبڪـ من دارد از دستـــم مـــے رود...

 

+ چرا میگویند هـــــــا علامت جمع است درحالی که وقتی آنرا با تن جمع میکنی ... ؟!؟!؟!

Del 3porde
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

 

من خدا را دارم

کوله باری بر دوش

سفری بی پایان

سفری بی همراه

گم شدن تا ته تنهایی محض

سازکم با من گفت : هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی

تو بگو از ته دل

من خدا را دارم

من و سازم چندیست ، که فقط با اوییم

 

Del 3porde
۲۸ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

 

خدا داند دلم چون گریه می کرد

به حالم دشت و هامون گریه می کرد

ندیدم زخم پهلو را در آن شب

ولی دیدم کفن خون گریه می کرد

.

.

.

درد نوشت:

با خـــودم فـــــکر می کنم حــــالای کوچـــه ما چــــــــــــقدر تـــاریـــک اســـت

گـــــــریه، مـــــــادر، دوشنــــبه، در، کوچـــه

راســـتی!

شـــــــــهادت مــــــادرم نزدیک است...

 

لعن الله قاتلیک یا بنت رسول الله
 

Del 3porde
۲۲ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۵ نظر

مثل کبریت کشیدن در باد

زندگی دشوار است

من خلاف جهت آب شنا کردن را،مثل یک معجزه باور دارم

آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد

هرچه باداباد!


{-35-}{-35-}{-35-}

 

Del 3porde
۱۹ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر



چـ ه سـاده میـگـذرنـد سـاعـتــــ هـای  عـمـرمـان 

و مـا

 چـ ه سـاده میـگـذریـم از ایـن  سـاعـتــــ هـا

والـعصـر ان الانـسـان لـفـی خـسر
Del 3porde
۱۴ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۱۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ نظر



از گریه ی عرش آســــــمان دریا شد

یک قطره چکید و مثل عاشــــــــــــورا شد
باشال عـــــزا مرد غریبی می گفت
ایام عزای مادرم زهـــــــرا(س) شد
.......................................................................................
پپیغمبری که عمری، غم خوار امتش بود
روی کبـــــــــود زهــــــــــــــــــرا(س) اجر نبوتش بود
....................................................................
فاطمیهــــ آمد و آن مونس و همدم کجاست؟
شمع می پرسد ز پروانه گل نرگســــ کجاست؟
در عزای مادرت یاابن الحـــــسن یکدم بیا!!!
تا نپرسند این جماعت بانی مجلس کجاست؟

 
Del 3porde
۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

 

یه نمونه از سفره هفت سین رزمنده ها و شهدا که تو سالهای دفاع مقدس که رزمنده ها تو سنگر ها آماده می کردند. البته قبل از آماده کردن سفره هفت سین سنگر ها را خونه تکونی می کردند . پتوهای خاکی رنگی که کف سنگر ها بود و نم گرفته بود رو میاوردن بیرون و می تکوندن .سنگر با اعنوان گل ها تزئین می شد .موقع تحویل سال بچه ها مشغول خواندن قرآن و زیارت عاشورا بودند و برای همدیگر دعا می کردند که سال خوبی داشته باشند.

سربند - سنگ - مین سوسکی -  مین سبدی -  سیم تله - سیم چین - سیم خاردار - سرنیزه- سی چهارC4 - سوزن اسلحه- سیمینوف- سمبه و... از جمله از وسایل سفره هفت سین تو جبهه بود.

نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود، که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین، چنان که یکی از دیگری عبارت "کتب علیکم القتال" را می نوشت و در پاکتی تقدیمش می کرد که تا سرحد شهادت نصب العین همرزمش بود. دید و بازدید از گردانهای همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها هم از جمله سنتهای حسنه ای بود که در ایام سال نو به ندرت ترک می شد. بچه هایی بودند که چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همین امر ایجاب می کرد که مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بی توجه نباشند.

 

 

بچه ها تحویل سال           یادش بخیر هویزه

چییده بودیم تو سفره      سربند و یک سرنیزه

بچه ها خیلی گشتن  تو جبهه سیب نداشتیم

بجای سیب تو سفره        کمپوتشو گذاشتیم

تو اون سفره گذاشتیم  یه کاسه سکه و سنگ

سمبه به جای سنجد           یه سفره رنگارنگ

اما یه سین کم اومد         همه تو فکری رفتیم

مصمم و با خنده              همه یک صدا گقتیم

به جای هفتیمن سین     تو سفره سر میزاریم

سر کمه هر چی داریم      پای رهبر می زاریم
Del 3porde
۳۰ اسفند ۹۱ ، ۰۱:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر