دل نامه

آنان که برای گیسوان پریشان دخترکان
شعرها سروده اند
گمان نمی کنم هرگز رقص چادرت در باد را
دیده باشند...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
آخرین نظرات

دل نامه

ܓ✿ {قُلِـہ ای} کـہ چنـدیـטּ بـــآر فَتح شَوَל ✘ ✿بے شَک روزے تـَـفریحــ✜ـگاه مَردُم خواهَـל شُـל...! مُــوآظِـــب ◥לِلَــت ◣ بـــآش✿Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

۱۶۵ مطلب با موضوع «ولایت» ثبت شده است


 

 

دلم نمازی می خواهد

اقتدا به

"حضرت پدر"

Del 3porde
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

 

 לلم

آرامشِ وارونه میخواهد

یعنی:{شُ م ا ر ا}

آقـــا جان

بیـــا

 

 

 

Del 3porde
۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۳ موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
 
مومن بن‌بست ندارد!
و هر کس از خدا پروا کند
[خـــدا] براى او راه بیرون ‏شدنى قرار می‏دهد.
 
{طلاق/2}
Del 3porde
۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

افکار عاشقانه ام را جمع که میکنم

دسته گلی می شود شبیه تو برای تـــــــــــو

Del 3porde
۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰ نظر

˙·٠•●♥לل مـטּ {گمشــלه} گر پیــלا شـל بسپاریـל امانات حسـ❀ــین

واگر از تپـ[♥]ـش افتاد לلم ببریــלش به ملاقات حسـ❀ــین

از حسـ❀ــین خواسته ام تا شایـל بگذارל که غلامــ✔ـش بشوم

همـ ـه گفتند محال است ولے לلخوشم مـטּ به محالات حسـ❀ــین♥●•٠·

Del 3porde
۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

گاهـــــی که میرسم به تـــَه ِ تــــَهِ خـط گـــرفتاریهایم!!

همانجا که حــــــــرفی نمی ماند جز شکایت کردن!!

چشم هایم را میــبندم و بـه بعضی آدم های دیگر فکر میکنم

به آدمای گرفـــــــتارتر، مریـــــض تر، تنـــــهاتر

خـــــــــدایا شکـــــــــــــــرتـــــــــ..

Del 3porde
۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

از گرفتاری ها گلایه میکنی؟!

پیش بندگانم شکایت میبری؟!

نمیدانی که تا به حال شکایت نافرمانی هایت را پیش فرشتگان نبرده ام؟!

فقط خدا!

Del 3porde
۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدایا مرا ببخش

وقتی به نماز می ایستم آنقدر بت روبرویم صف کشیده که گاهی تو را اصلا نمی بینم...

میدانم تو مرا می بینی اما من شرمنده ام...

خدایا من یک تبر لازم دارم...

خدایا کمکم کن خودت تبری به دستم بده

روحم میخواهد ابراهیم شود...

خدایا خلیل نمیخواهی؟!

Del 3porde
۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۲۱ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۶ نظر

 

بیا و قصه مو خودت روایت کن حالا خودت قضاوت کن

 

اگه بدم چرا هوامو داری؟!

 

آخه فدای تو چقدر فداکاری؟! مگه به من بدهکاری؟!

 

می بخشی من رو منت نمیذاری....(+)

Del 3porde
۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۲۴ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴ نظر

 

 

 

 

 

مشک را که پر آب کرد

از خوشحالی حتی حواسش نبود دستانش را بریده اند!!!

بعد از ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش...

فقط وقتی حسین آمد بالای سرش، میخواست دست به سینه سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند!!!

Del 3porde
۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۵۳ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۵ نظر